اسرار صورت سود و زیان !
صورت سود و زیان یکی دیگر از انواع صورتهای مالی است که در ادامه میخواهیم به بررسی جزییات آن بپردازیم.همانطور که میدانیم انواع صورتهای مالی بر چهار نوع است که شامل ترازنامه (صورت وضعیت مالی)، صورت سود و زیان، صورت سود و زیان جامع و جریان وجوه نقد میشود. صورت سود و زیان گزارش عملکرد مالی شرکت در طی یک دوره مالی را به ما نشان میدهد.
در واقع اگر شرکت گزارشی از هزینهها و درآمدهای به دست آمده خود ارائه کند که در آن هزینه و درآمد به دست آمده به واسطه فعالیتهای عملیاتی و غیرعملیاتی آورده شود، صورت سود و زیان خود را ارائه کرده است.در صورت سود و زیان به انواع هزینهها و درآمدها اشاره میشود مواردی نظیر عملیات در حال تداوم، هزینه مالیات بر درآمد، عملیات متوقف شده و سود (زيان)پايه هر سهم در صورتهای سود و زیان به چشم میخورد.
اگر بخواهیم به مفهوم عملیات در حال تداوم پی ببریم باید بدانیم که این آیتم هر نوع فعالیتی که در بلندمدت و به شکلی تداومدار انجام شود را شامل میشود به طور کلی هر فعالیتی که از گذشته در شرکت انجام میشده است و در آینده نیز ادامه خواهد داشت عملیات در حال تداوم محسوب میشود.در یک نوع دستهبندی عملیات در حال تداوم دربردارنده اقلام عملیاتی و غیر عملیاتی است.سرفصل عملیات در حال تداوم شامل درآمدهای عملیاتی، بهای تمام شده درآمدهای عملیاتی، سود(زیان) ناخالص، هزینههای فروش، هزینه کاهش ارزش دریافتنی، سود(زیان) عملیاتی، هزینههای مالی، سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی( درآمد سرمایهگذاریها)، سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی( اقلام متفرقه) و سود (زيان) عمليات در حال تداوم قبل از ماليات میشود.
درآمد عملیاتی چیست؟
به طور کلی مفهوم درآمد دو نوع درآمد عملیاتی و درآمد غیر عملیاتی را در برمیگیرد. هر درآمدی که افزایش حقوق صاحبان سرمایه را رقم بزند، درآمد عملیاتی است البته این نوع درآمد شامل موردی چون آورده صاحبان سرمایه نمیشود. این نوع درآمد عبارت از درآمدی است که از فعالیتهای اصلی و مستمر واحد تجاری حاصل میشود و با عناوین مختلفی از قبیل فروش، حقالزحمه، بهره ، سود سهام و حق امتیاز مطرح میشود.
در واقع درآمد عملیاتی از فعالیتهای اصلی واحد تجاری حاصل میشود این اقلام با اهمیت تلقی شده و به صورت ناخالص افشا خواهند شد اگر اقلامی جزو فعالیتهای اصلی واحد تجاری نباشد به صورت خالص آورده میشود. به طور خلاصه اقلامی که از فعالیتهای اصلی(عادی) واحد تجاری محسوب شوند و بااهمیت تلقی شده و به صورت ناخالص افشا خواهند شد همچنین اقلامی که جزو فعالیتهای اصلی واحد تجاری محسوب نمیشوند و در حقیقت جانبی هستند به صورت خالص افشا خواهند شد.
درآمد حاصل از فروش کالا
درآمد حاصل از فروش کالا یکی از انواع درآمدهای عملیاتی است در واقع درآمد حاصل از کالای تولید شده توسط واحد تجاری برای فروش و همچنین کالای خریداری شده جهت فروش مجدد از قبیل کالای خریداری شده توسط یک واحد بازرگانی یا زمین و سایر املاک نگهداری شده برای فروش مجدد است این نوع درآمد یکی از انواع درآمدهای عملیاتی محسوب میشود.
هزینه کاهش ارزش دریافتنیها به چه معناست؟
در واقع اگر یک دارايـي با كـاهش ارزش مواجه شود با هزینه تحمیل شده به شرکت در اثر این اتفاق را به عنوان هزینه کاهش ارزش دریافتنیها در صورت سود و زیان ثبت کند یعنی اگر مبلغ بازيافتني ناشي از فروش يا استفاده از یک دارايي از مبلغ دفتري آن كمتـر باشد در صورت سود و زیان شرکتها بايـد به عنوان زيـان كـاهش ارزش دریافتنیها شناسـايي شود.
بهای تمام شده درآمدهای عملیاتی
بهای تمام شده کالای فروش رفته ، هزینههای مستقیم مربوط به تولید کالاهای فروخته شده توسط یک شرکت است.این آیتم شامل هزینه مواد مصرفی در تولید کالا در کنار هزینههای مستقیم نیروی کار مورد استفاده در تولید آن کالا است.بهای تمام شده کالای فروش رفته در صورت سود و زیان ظاهر میشود و میتواند برای محاسبه حاشیه سود ناخالص شرکت از درآمد کسر شود.
سود ناخالص چیست؟
سود ناخالص به مقدار پولی است که پس از کسر کلیه هزینههای تولید از درآمدها باقی میماند گفته میشود. یکی از اهمیت سود ناخالص نشان دادن چگونگی کارآیی سازمان در فعالیتهای تولیدی و قیمتگذاری است.
سود ناخالص = درآمد – هزینههای تولید
اگر میزان سود ناخالص منفی نباشد در حقیقت زیان رخ داده است و به آن زیان ناخالص گفته میشود.
زیان ناخالص چیست؟
اگر پس از کسر کلیه هزینههای تولید از درآمدها پولی برای شرکت باقی نماند و به نوعی شرکت با زیان مواجه شود، به مقداری که شرکت با کمبود پول در کسر درآمد از هزینه مواجه میشود زیان ناخالص گفته میشود.
هزینه های عمومی و اداری شامل چیست؟
هزینه های مالی و اداری در حسابداری میتواند شامل مواردی نظیر هزینه حقوق و دستمزد کارمندان، هزینه قبوض تلفن، پست، هزینه رفت و آمد ، پیک، هزینه تنقلات و چایی و پذیرایی و غیره شود.
سود و زیان عملیاتی به چه معناست؟
شرکت از فعالیتهای صورت گرفته مانند فعالیتهای تولیدی، واسطهگری، سرمایهگذاری و غیره درآمد کسب میکند علاوه بر این یک سری هزینههایی را نیز شامل میشود که حقوق کارمندان، بیمه کارمندان، اجاره حمل و نقل، هزینههای جانبی مواد اولیه برای فعالیت و غیره از آن جمله است در نتیجه تمامی درآمدهایی که شرکتها از طریق انجام فعالیت اصلی خود به دست میآورند را درآمدهای عملیاتی شرکت میگویند.
اگر از درآمد عملیاتی، هزینههای جاری شرکت را کم کنیم، سود عملیاتی شرکت به دست میآید. در واقع سود عملیاتی برابر است با درآمد عملیاتی شرکت منهای هزینههای شرکت. موضوعات مختلفی در تحلیل بنیادی سهم مورد بررسی قرار میگیرد که یکی از مهمترین آنها را باید سود عملیاتی شرکتها بدانیم.اگر سود عملیاتی شرکت را از مالیات کسر کرده و بر تعداد سهام شرکت تقسیم کنیم، سود عملیاتی به ازای هر سهم مشخص میشود. این سود با اصطلاح EPS یا همان سود سهم شناخته میشود.
هزینه مالی شرکت چیست؟
در صورت سود و زیان به هزینههایی مانند هزینه و بهای کارمزد، مقدار پول واگذار یا حواله شده توسط بانک مثل دسته چک گرفتن و امثالهم هزینه مالی گفته میشود.ما در صورتهای سود و زیان با دو نوع هزینه مالی ثابت و هزینه مالی متغیر مواجهایم.
*هزینه مالی ثابت
هزینه مالی ثابت به هزینهای گفته میشود که صرفنظر از کم و زیاد شدن مقدار خدمات، کالاها و تولیدات همواره ثابت است و هیچ تغییری نمیکند.هزینه ثابت از میزان فعالیتهای تجاری مستقل است و بدون تاثیرپذیری از این فعالیتها ، باید در تاریخی که مقرر شده به وسیله شرکت یا موسسه مربوطه پرداخت شود.
*هزینه مالی غیرثابت
هزینههای غیرثابت یا متغیر بر حسب حجم و مقدار کالا ها و انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها خدمات تولیده شده تغییر میکنند در واقع اگر به میزان مشخصی کالا تولید شود به همان اندازه میزان هزینه متغیر وجود خواهد داشت.به هزینههایی که بدون واسطه و مستقیم در فرایند تولید محصولات نقش دارند، هزینه متغیر گفته میشود به طور مثال برای نیرو کار آن دسته از مواردی که تعداد نیروی کار را بر حسب مقدار تولیدات ، افزایش یا کاهش میدهند در احتساب هزینه متغیر نقش انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها دارند اما سایر نیروها که چنین وضعیتی ندارند، در این هزینه محاسبه نمیشوند.
درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی
گروهی از درآمدهای شرکت که در قالب اهداف اساسنامه شرکت نیستند یعنی در راستای فعالیتی که برای شرکت تعریف شده به دست نمیآیند، درآمدهای غیرعملیاتی گفته میشود. مهمترین ویژگی این درآمدها این است که چنین اقداماتی تکرارپذیر نیست و عموما ناپایدار بوده و سود حاصل از آنها قابل برنامهریزی نیست.به هر درآمد و یا هزینهای که به واسطه اقدامی خارج از فعالیت و اهداف تعیین شده برای شرکت حاصل شود درآمد و هزینه غیرعملیاتی میگوییم.
خالص سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی
شرکت میتواند از فعالیتهای غیرعملیاتی نیز کسب درآمد کند و یا به واسطه چنین اقداماتی متحمل هزینهای شود.به هزینههایی که در قالب هزینه بهای تمامشده کالا و هزینههای اداری، مالی، توزیع و فروش آورده نشود هزینههای غیرعملیاتی میگویند. این دسته از هزینهها دائمی نیستند و با نوع عملکرد شرکت مرتبط نخواهد بود.در واقع خالص سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی تفاوت سایر هزینههای غیرعملیاتی از سایر درآمدهای غیرعملیاتی است.
سود (زيان) عمليات در حال تداوم قبل از ماليات
درآمد قبل از بهره و مالیات یا سود قبل از بهره و مالیات معیاری است از سود شرکت که هزینههای بهره و مالیات را مستثنی میکند.
هزینه مالیات بر درآمد چیست؟
مالیات بردرآمد یا Incoe Tax نوعی مالیات غیرمستقیم است که دولت بر درآمد کسب شده توسط افراد اعمال میکند. مطابق قانون همه افرادی که صاحب کسب و کار و دارای درآمد هستند باید در پایان هر سال با اعلام میزان درآمد خود مالیات تعلق گرفته را پرداخت کنند. در واقع باید این موضوع را در نظر گرفت که درآمد مالیاتی همواره یکی از اصلیترین منابع تامین مالی دولتها است که از آن برای خدمترسانی بیشتر به مردم استفاده میکند.در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم که دولت برای تامین بخشی از کسری بودجه خود به افزایش انواع مالیات روی آورده است.
با این حساب اگر به این موضوع توجه کنیم که مالیات تامینکننده بخش عمدهای از مخارج دولت است متوجه میشویم که تعیین نرخ آن نیز با سیاستهای دولت و میزان تورم قابل تغییر است.نرخ مالیات بر درآمد معیاری است که مودیان باید هنگام محاسبه مالیات بر درآمد از آن برای محاسبه و تعیین مالیات تعلق گرفته استفاده کنند. هزینه مالیات (درآمد مالیات) کل مبلغی است که در محاسبه سود یا زیان دوره در ارتباط با مالیات جاری و مالیات انتقالی به حساب میآید.مالیات جاری مبلغ مالیات بر درآمد پرداختنی در ارتباط با سود مشمول مالیات یک دوره است.این نوع هزینه برای یک سال و یا سالهای گذشته در صورت سود و زیان آورده میشود.
عملیات متوقفشده چیست؟
اگر بخشی از یک شرکت تجاری فعالیت خود را متوقف کند یعنی زمانی که قسمتی و یا یک گروه مشخص که وجود آن از اهمیت فراوانی نیز برخوردار بوده است به کار خود پایان دهد فعالیت و دارایی آن بخش به وضوح از سایر واحدهای تجاری جدا شده و هزینههای عملیاتی و درآمد مربوط به بخش متوقف شده باید به شکل جداگانه در صورت سود و زیان آورده شود.
در واقع اگر در عملیات یک قسمت از واحد تجاری وقفه ایجاد شود باید گزارش عملیات قسمت متوقف شده از جمله عملکرد سود یا زیان و یا فرآیند انتقال سود و زیان حاصل از انتقال قسمت متوقف شده پس از انجام معامله به صورت جداگانه در صورت سود و زیان مشخص شود که این بخش در سود (زیان) خالص عملیات متوقف شده آورده میشود.
سود(زيان) پايه هر سهم چه مفهومی دارد؟
قطعا یکی از معیارهای اساسی در تعیین عملکرد واحدهای تجاری سود یا زیان متعلق به سهامداران است که با سود (زیان) هر سهم است.در واقع سود (زیان) هر سهم در کنار سایر معیارهای دیگر مانند جریان وجه نقدی عملیاتی، میتواند اطلاعاتی در خصوص نحوه عملکرد شرکت ارائه کند. هدف از سود (زيان) پايه هر سهم تعيين چگونگی محاسبه سود هر سهم و سود تقلیل یافته هر سهم و عوامل تاثیرگذار بر آن است.
این آیتم نیز شامل سود(زیان) عملیاتی پایه هر سهم، سود(زیان) غیرعملیاتی پایه هر سهم، سود(زیان) عملیاتی پایه هر سهم ناشی از عملیات در حال تداوم و عملیات متوقف شده و سود (زیان) خالص هر سهم میشود که در بخش پایانی صورت سود و زیان لحاظ میشود.
تحلیل نقطه سربه سر
از آنجا كه ارزيابي طرحها در بيشتر اوقات در شرايط عدم اطمينان صورت مي گيرد و از آينده اطلاعي در دست نمي باشد ممكن است در تخمين هاي اوليه دچار اشتباه شود. پروژه پيشنهادي نهايي به هر شكلي كه باشد اجزاي تشكيل دهنده گوناگون آن بايد براي بالا بردن دقت مورد بررسي قرار گيرد. تصميمات مربوط به سرمايه گذاري متأثر از بسياري تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و همچنين تغييرات در انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها تكنولوژي، سطح قيمت ها و قابليت توليد است. لذا براي اينكه تخمين هاي انجام شده با ضرايب اطمينان بالا صورت گيرند بايد معيار تحليل نقطه سربه سري را انجام داد.
در تحليل هزينه- فايده و ارزيابي اقتصادي طرحها بعضي مواقع مسائلي پيش مي آيد كه در آنها براي يكي از پارامترها اطلاعات كافي در دست نمي باشد. همچنين ممكن است هدف اين باشد كه كمترين قيمت و مقدار توليد تعيين شود بطوريكه در آن قيمت و مقدار پروژه بتواند بدون در خطر افكندن وضع مالي خود به فعاليت ادامه دهد. در اين گونه موارد از روشي استفاده مي شود كه در اصطلاح اقتصادي تحليل نقطه سربه سر گفته مي شود. از ديد فني تحليل نقطه سربه سر تكنيك مهمي است كه جهت مطالعه روابط بين هزينه ها، درآمد و سود به كار مي رود و طبق تعريف نقطه سربه سر نقطه اي است كه درآن بهره برداري از طرح نه سود و نه زيان ايجاد مي كند. به عبارت ديگر تحليل نقطه سربه سري، نقطه اي را تعيين مي كند كه درآن درآمد فروش برابر با هزينه هاي توليد است و بدين ترتيب جهت تجزيه و تحليل اين موضوع كه تغيير حجم محصول چه اثر برسود خواهد داشت مورد استفاده قرار مي گيرد.
نقطه سربه سري را مي توان به سه صورت زير محاسبه نمود:
روش اول- به صورت سطح توليد يا درصد ظرفيت بهره برداري
در اين حالت سطح توليدي تعيين مي شود كه درآن هزينه كل طرح با درآمد كل طرح برابر باشد. نقطه سربه سر در اين حالت به طريق جبري به صورت زير محاسبه مي شود:
كل هزينه ها= كل فروش
TR (Total Revenue)= كل فروش
TC (Total Cost)= كل هزينه ها
P (price)= قيمت محصول
Q (Quantity)= تعداد محصول
TFC (Total Fixed Cost)= كل هزينه ثابت
TVC (Total Variable Cost)= كل هزينه متغير
AVC (Average Variable Cost)= هزينه متغير به ازاء واحد محصول
AC (Average Cost)= هزينه به ازاء واحد محصول
در فرمول فوق نقطه سربه سر از رابطه بين هزينه هاي ثابت و تفاوت قيمت فروش واحد و هزينه هاي متغير واحد تعيين مي شود و سه نتيجه عملي از تحليل نقطه سربه سري در اين حالت حاصل مي گردد.
هرقدر هزينه هاي ثابت بالاتر باشد نقطه سربه سر نيز بالاتر خواهد بود.
هرقدر تفاوت بين قيمت فروش واحد و هزينه هاي عملياتي متغير بيشتر باشد نقطه سربه سر پايين تر خواهد بود و در اين حالت هزينه هاي ثابت از طريق تفاوت بين قيمت فروش واحد و هزينه هاي متغير واحد سريعتر جذب مي شود.
يك نقطه سربه سر بالا نامتناسب است زيرا شركت را در مقابل تغييرات سطح توليد (فروش) آسيب پذير مي سازد.
روش دوم- به صورت سطح درآمد يا فروش
محاسبه نقطه سربه سري براساس ارزش پولي فروش (به جاي حجم فروش) غالبا مفيد است. امتياز اصلي اين روش آن است كه براي مؤسساتي كه توليدات متعددي با قيمت هاي فروش مختلف دارند يك نقطه سربه سري كلي محاسبه مي نمايد. به علاوه اين روش به اطلاعات بسيار محدودي نيازمند است. تنها سه ارزش يعني فروش، هزينه هاي ثابت و هزينه هاي متغير ضروري است. پس در اين حالت سطح درآمدي تعيين مي شود كه درآن سود اقتصادي طرح صفر است. به عبارت ديگر سطح درآمد با توجه به سطح توليد در نقطه سربه سر بصورت زير محاسبه مي شود.
روش سوم- به صورت سطح قيمت محصول
در اين حالت سطح قيمتي تعيين مي شود كه در آن درآمد كل طرح مساوي هزينه كل باشد. اين سطح قيمت بصورت زير محاسبه مي شود.
تجزیه و تحلیل نقطه سر به سر به منظور تعیین هدفهای فروش در بنگاه های تولید و اقتصادی یکی از تکنیکهایی است که بسیار حایز اهمیت می باشد.
نقطه سر به سر یا نقطه ای که واحد تولیدی مقداری را که باید تولید کند و همان تعداد را بر حسب قیمت بازار به فروش برساند که نه سود کند و نه زیان ببرد؛ از آنچا که برای رسیدن به این تعداد لازم است ابتدا واحد تولید کننده هزینه های تولیدی خود را با تفکیک هزینه های متغیر Variable cost و هزینه های ثابت Fixed cost شناسایی کند و با بدست آوردن نرخ فروش محصول خود در بازار از فرمول زیر می تواند تعداد در نقطه سر به سر را بدست آورد.
· مثال : اگر فرض کنیم هزینه ثابت یک کارخانه -/ 6،500،000 ریال و هزینه متغیر یک واحد کالا -/ 1،800 ریال و قیمت فروش یک واحد کالا -/ 2،950 ریال است می توان از فرمول فوق تعداد در نقطه سر به سر را بدست آورد.
با نمودار زیر نیز می توان نقطه سر به سر را نمایش داد.
در حقیقت مخرج کسر نشان دهند حاشیه سود است که در نقطه سر به سر برابر است با مقداری که با تقسیم بر هزینه ثایت تعداد در نقطه سر به سر بدست می آید بعنی اگر تعداد بدست آمده در نقطه سر به سر را ضربدر حاشیه سود کنیم برابر خواهد بود با هزینه های ثابت محصول.
حاشیه سود = قیمت فروش یک واحد - هزینه متفیر یک واحد
از آنجایی که بنگاه های تولید بعضا بیش از یک محصول تولید می کنند؛ نقطه سر به سر برای این بنگاه های اقتصادی کمی پیچیده تر می گردد و دیگر نمی توان از فرمول بالا استفاده نمود.
نقطه سر به سر برای واحد های تولید که بیش از یک محصول تولید می کنند.
علاوه بر اطلاعات نقطه سر به سر بر ای تک محصول « هزینه ثابت؛ هزینه متغیر یک واحد؛ قیمت فروش یک واحد » می بایست حاشیه فروش برای هر محصول را محاسبه نمود و سپس در صد فروش هر یک از محصولات به کل فروش را حساب کرد برای این منظور ستون آخر را ستون جمع اختصاص می یابد و با تقسیم فروش یک واحد از هر محصول به جمع قیمت فروش یک واحد محصولات این در صد معین می گردد.
مرجله بعد بدست آوردن میانگین موزون حاشیه فروش است که با ضرب کردن حاشیه فروش محاسبه شده در در صد فروش هر یک از محصولات به کل فروش تعیین می شود.
حالا CM از مجموع میانگین موزون حاشیه فروش بدست می آید که با استفاده از فرمول زیر تعداد کل محصول در نقطه سر به سر محاسبه می گردد .
فرمول سود خالص چیست؟
شاید برای برخی از افراد جای سوال باشد که تعریف سود چیست؟ اگر در اقتصاد بخواهیم به نوعی فایده اشاره کنیم آن فایده سود می باشد. سود در واقع نوعی فایده ی مالی است و به صاحبان شرکت تعلق دارد. سود آنچنان هم کلمه ی دشواری نمی باشد و بسیاری افراد می توانند به سوالات گیج کننده در این مورد پاسخ دهند. صاحبان شرکت تصمیم می گیرند که سود به دست آمده را در شرکت برای کسب و کار استفاده کنند یا خیر. در شرکت ها در واقع سود به پولی گفته می شود پس از کم کردن همه ی هزینه های اضافی از فروش محصولات و یا خدمات به دست می آید. تمامی افرادی که در این عملیات شریک هستند باید مالیات درآمد خود را پرداخت کنند. در یک کار شخصی اگر جمع درآمد فرد از جمع مبالغ تجاری آن بیشتر شود در این صورت فرد سود کرده است. مدیر مالی سود را این چنین تعریف می کند: پس از در نظر گرفتن همه هزینه ها در یک کسب و کار پولی که به دست می آید سود گفته می شود. مسیر سودآور مسیری طولانی و بسیار مشکل است.
منظور از سود خالص و ناخالص چیست؟
سود خالص به سودی گفته می شود که یک شرکت و یا سازمان بعد از کم کردن تمامی هزینه های مربوط به عملیات و کارهای شرکت در اختیار افراد قرار می گیرد. سود خالص به منظور نشان دادن توانایی شرکت در عملیات فروش بسیار حائز اهمیت می باشد. سود ناخالص به پولی گفته می شود که پس از جمع و تفریق کردن همه ی هزینه ها از درآمد اصلی باقی می ماند. سود ناخالص اهمیت زیادی داشته و چگونگی کارایی شرکت را در عملیات تولید و قیمت گذاری نشان می دهد. برخی از تفاوت های سود خالص و ناخالص را در زیر شرح داده ایم:
معنی سود خالص و ناخالص
یکی از تفاوت های اساسی که سود خالص با سود ناخالص دارد این است که دو اصطلاح حسابداری متفاوت تعریف شده است. در سود ناخالص در واقع فقط مبالغی که به طور مستقیم با عملیات تولید ارتباط دارند کم می شود اما در سود خالص درآمد باقی مانده در یک شرکت همه ی هزینه ها در طول یک سال یا یک دوره باید کسر شود. برای به دست آمدن سود خالص تمام هزینه ها اعم از مستقیم و غیر مستقیم کم شود زیرا سود خالص سودی کاملا واقعی بوده و عملکرد آن نیز با سود ناخالص تفاوت دارد.
هدف سود خالص و ناخالص
با توجه به مفهوم این دو سود و شباهت آن ها به یک دیگر اما از نظر هدف کاملا از هم جدا می شوند. سازمان های حسابداری سود ناخالص را مورد بررسی قرار می دهند تا بتوانند تاثیرات هزینه ها را بر روی سود درک کنند. این سازمان ها با کنترل کردن هزینه ها این اطمینان را می دهند که سود مناسبی را به دست می آورند.
قابلیت اطمینان در سود خالص و ناخالص
سود ناخالص واقع بینانه نمی باشد زیرا از هزینه هایی نظیر مالیات و بهره های وام صرف نظر شده و فقط هزینه ی تولید کم می شود. اما سود خالص سود واقعی شرکت بوده و صاحبان شرکت می توانند از این نوع سود برای تصمیم گیری ها درباره ی توسعه ی شرکت استفاده کنند. در محاسبات سود خالص تمامی هزینه ها کسر می شود تا محاسباتی منطقی و واقعی از عملکرد شرکت نشان داده شود. سود خالص سودی منطقی بوده و به پیشرفت یک شرکت کمک زیادی کرده و سریع آن را به مراتب بالاتر ارتقا می دهد.
سود ناخالص و حاشیه سود ناخالص چیست؟ به همراه جزئیات
در تجزیه و تحلیل صورتهای مالی با اقلام و حسابهای متفاوتی سروکار داریم که از جملهی آنها میتوان به سود ناخالص و نسبت حاشیه سود ناخالص اشاره کرد که از زیرمجموعههای نسبتهای سودآوری در بحث نسبتهای مالی است. ما در این مقاله سعی خواهیم کرد به سؤالاتی پاسخ دهیم که ممکن است در ذهن برخی از علاقهمندان به بازارهای مالی باشد. بنابراین انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها ابتدا تعریف سود ناخالص را مطرح خواهیم کرد و به فرمول سود ناخالص اشاره میکنیم، سپس دربارهی برخی از تفاوتهای آن با سود خالص و سود عملیاتی صحبت کرده و سرانجام به سراغ نسبت حاشیه سود ناخالص خواهیم رفت. در پایان نیز این نسبت را برای چند نماد منتخب بورسی محاسبه و تحلیلی کوتاه دربارهی آن ارائه خواهیم کرد. پس تا انتهای این مقاله همراه آکادمی دانایان باشید.
حاشیه سود ناخالص چیست؟
سود ناخالص همانطور که از نام آن پیداست از اقلام مربوط به صورت سود و زیان شرکتها است. در واقع، سودی است که یک شرکت پس از کسر هزینههای مربوط به ساخت و فروش محصولات خود یا هزینههای مربوط به ارائه خدمات به دست میآورد. به عبارت دیگر سود ناخالص از تفاوت بین درآمد فروش و بهای تمام شدهی کالای فروش رفته به دست میآید. در برخی از منابع از آن به عنوان سود فروش یا درآمد ناخالص نیز یاد کردهاند. البته اگر در بخش فروش اقلامی مانند برگشت از فروش و یا تخفیفات وجود داشته باشند باید ابتدا آنها را از مبلغ فروش کسر کرده و سپس به سراغ کسر بهای تمام شدهی کالای فروش رفته از آن برویم.
بهای تمام شدهی کالای فروش رفته، شامل تمام هزینههایی میشود که مستقیماً با تولید محصول در ارتباط است. طبیعتاً این هزینهها میتواند هم شامل مواد خام مصرفی و هم هزینههای نیروی کار بدنهی تولید باشد. این قلم از صورت سود و زیان، بهتنهایی از طریق حساب موجودی کالا محاسبه میشود.
سود ناخالص نشان دهندهی چه چیزی است؟
سود ناخالص فقط هزینههای متغیر را شامل میشود و بدون درنظرگرفتن هزینههای ثابت، کارایی شرکت را در استفاده و بهرهگیری از نیروی کار و منابع خود، ارزیابی میکند. منظور از هزینههای ثابت، هزینههایی هستند که ارتباطی با سطح تولید ندارند. این هزینهها میتوانند شامل هزینههای تبلیغات، اجاره، بیمه و حقوق کارکنانی که مستقیماً درگیر تولید نیستند و حتی مخارج تهیهی لوازم اداری باشند.
تفاوت سود ناخالص با سود خالص و سود عملیاتی
همانطور که در مقالهی مربوط به سود خالص نیز اشاره کردیم، ریشه ی تفاوت بین سود ناخالص، سود خالص و سود عملیاتی در اقلامی که برای دستیابی به آنها، باید اضافه و کم بشوند نهفته شده است. طبق تعریف سود ناخالص از تفاوت بین فروش و بهای تمام شدهی کالای فروش رفته با در نظر گرفتن حساب برگشت از فروش و تخفیفات به دست میآید و برای دستیابی به رقم سود عملیاتی باید ارقامی را به آن اضافه و از آن کم کرد. از جمله اقلامی که باید کسر گردد میتوان به هزینههای فروش، اداری و عمومی و همینطور سایر هزینههای عملیاتی اشاره کرد. رقم مربوط به سایر درآمدهای عملیاتی نیز باید افزوده شود تا در نهایت به عدد مربوط به سود عملیاتی برسیم.
در این جا هم مجدداً باید اقلامی را اضافه و کم کنیم تا بتوانیم سود خالص را شناسایی کنیم. از جمله مهمترین و تأثیرگذارترین اقلامی که در این بخش خصوصاً برای شرکتهایی که از اهرم مالی استفاده میکنند، کسر میشود، هزینههای مالی است. سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی چه ناشی از سرمایهگذاریها و چه ناشی از اقلام متفرقه نیز بنا به مثبت یا منفی بودنشان در این بخش اضافه یا کم میشوند. اما در نهایت آخرین رقم تأثیرگذاری که در این فرآیند وجود خواهد داشت، هزینهی مربوط به مالیات است. این روند تغییرات و گذر از سود ناخالص به عملیاتی و سپس سود خالص به خوبی در صورت سود و زیان شرکتها قابل مشاهده و رهگیری است.
نسبت حاشیه سود ناخالص
این نسبت زیرمجموعهای از نسبتهای سودآوری در نسبتهای مالی بوده و با استفاده از آن میتوان سلامت مالی شرکت در بهرهگیری از منابع در اختیارش را ارزیابی کرد. این شاخص معمولاً به طور درصدی بیان میشود و عدد آن از تقسیم میزان سود ناخالص بر فروش به دست میآید. برای تحلیل این نسبت مانند سایر نسبتهای مالی، تحلیلگران روند تغییرات آن را برای یک شرکت یا صنعت ارزیابی میکنند چرا که صرفاً نگاه به ارقام بهدستآمده سود ناخالص و حتی نسبت حاشیه سود ناخالص، به تنهایی بیانگر مطلب خاصی نیست.
با توجه به تعریف به سادگی میتوان فهمید که این نسبت از دو طریق، ممکن است تغییر کند. یکی از روشها تأمین مواد مورد نیاز شرکت با قیمت پایینتر است. یعنی اگر شرکت بتواند تأمینکنندهی ارزانتری برای مواد اولیهی خود پیدا کند و یا توان گرفتن تخفیفات بیشتری داشته باشد، میتواند از طریق کاهش میزان بهای تمام شدهی کالاهایش بر افزایش سود ناخالص و سپس افزایش نسبت حاشیه سود ناخالص اثر بگذارد. این دلیل خود بهتنهایی تبدیل به عاملی شده تا شرکتهای بزرگتر برای تأمین بهتر کالاهای اولیهی مورد نیازشان به سراغ سرمایهگذاری و احداث شرکتهای زیرمجموعهی فعال در زمینه مواد اولیهشان بروند.
روش دیگر توجه به استراتژیهای قیمتگذاری مختلف برای بالا بردن ارزش فروش با ثابت نگهداشتن میزان بهای تمام شده، البته با توجه به ویژگیهای بازار رقابتی است. چرا که اگر قیمتهای بالایی تعیین شوند ممکن است خودبهخود سبب خارجشدن شرکت مدنظر از بازار فعال در آن شود.
نسبت حاشیه سود ناخالص تبیینکنندهی چه چیزی است؟
نوسان شدید این نسبت میتواند نشاندهندهی مدیریت ضعیف و یا محصولات ضعیف یک شرکت باشد. البته در برخی از موارد ممکن است این نوسانات دلایل منطقی داشته باشند. برای مثال تغییر مدل کسبوکار ممکن است نیاز به سرمایهگذاریهای بالایی داشته باشد و پس از آن هم در کوتاهمدت برخی هزینههای تولید را تحتتأثیر قرار بدهد و روی نسبت تأثیر بگذارد. اما در چنین شرایطی تغییرات نسبت نمیتواند به معنای عملکرد ضعیف شرکت باشد. مورد دیگر که باید حتماً به آن توجه داشت تفاوت این نسبت بین صنایع مختلف است. از این رو بهتر است تا این نسبت را علاوه بر مقایسه در قالب روندی چندساله بهصورت مقایسهای بین چند شرکت همگروه و شاغل در یک صنعت استفاده کنیم.
غالباً در بخش خدمات به دلیل پایینتر بودن هزینههای تولید، این نسبت مقدار بالاتری را نسبت به صنایع دارد اما این لزوماً به معنای سودآورتر بودن شرکتهای خدماتی نسبت به تولیدی نیست و باید سایر پارامترها و اقلام نیز در نظر گرفته شود.
نمونهای از تحلیل نسبت حاشیه سود ناخالص
در ادامهی این مقاله این نسبت را برای سه نماد منتخب دارویی بورس تهران محاسبه کرده و تحلیلی مختصر نسبت به آن ارائه خواهیم کرد.
همانطور که در جدول ملاحظه میکنید کاملاً واضح است که اگر به دنبال سرمایهگذاری در صنعت دارویی باشیم بهترین عملکرد را در طول سنوات مورد بررسی، شرکت داروسازی سبحان داشته است. عملکرد این شرکت همواره بالاتر از میانگین صنعت بوده و البته جا دارد به این نکته نیز اشاره کنیم که صنعت داروسازی نسبتاً حاشیه سود قابل توجهی را در طول این سالها داشته است و بهخودیخود میتواند گزینهی مناسبی برای سرمایهگذاری باشد. حال از این بین انتخاب شرکت داروسازی سبحان با میانگین بالاتر از این متوسط صنعت میتواند قابلتوجه قرار گیرد.
درباره نماد دپارس یک نکته قابلتوجه وجود دارد. در ابتدای سنوات مورد بررسی این نسبت برای این شرکت پایینتر از میانگین بوده است. در سال دوم مدنظر تقریباً برابر با متوسط صنعت و در سالهای بعد از آن حاشیه سود ناخالص این شرکت بیشتر از متوسط صنعت بوده و روندی صعودی را در پیش گرفته است و اگر این روند ادامهدار باشد در صورت نبود نکات منفی خصوصاً در زمینهی هزینههای مالی و کنترل آنها چهبسا بتوان آیندهی خوبی را برای این شرکت متصور بود. اما اینکه چنین استنباطی صحیح باشد کاملاً وابسته به سایر آیتمهای درآمدی و هزینهای عملیاتی و غیرعملیاتی و همینطور هزینههای مالی است که میتواند این مقایسه را بر هم بزند. تحلیل این نمادها را با در نظر گرفتن سایر پارامترها بر عهدهی شما مخاطبان گرامی میگذاریم.
محدودیتهای استفاده از سود ناخالص
سود ناخالص و نسبت حاشیه سود ناخالص علیرغم تمامی خواص و فوایدی که در امر تحلیل دارند، دارای برخی نارساییها هستند که سبب میشود تا استفادهی از آنها دارای برخی محدودیتها باشد. به طور مثال این امر کاملاً امکانپذیر است که اگر صرفاً از سود ناخالص و نسبت حاشیه سود ناخالص در تحلیلها استفاده کنیم، انتخابهایمان در سرمایهگذاری تبدیل به انتخابهایی اشتباه شوند. یکی از مواردی که در سود ناخالص در نظر گرفته نمیشود، بحث هزینههای مالی است.
هزینههای مالی بهقدری اهمیت دارند که ممکن است اثرات آنها سبب شود تا یک شرکتی که سود ناخالص و نسبتی مناسب برای آن را داشته است، تبدیل به شرکتی زیانده شود. بنابراین توجه صرف به میزان سود ناخالص و نسبت حاشیه سود ناخالص، سبب خواهد شد تا از سایر عوامل مهم و بااهمیت که توان اثرگذاری بالایی دارند، غافل شویم. برای جلوگیری از این کار باید از نسبت حاشیه سود ناخالص در جهت سنجش انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها و ارزیابی حاشیه سود فعالیت اصلی شرکت اظهارنظر کرد و بهتر است تا مراحل بعدی صورت سود و زیان و نسبتهای حاشیهای مربوط به آن، نظیر حاشیه سود عملیاتی و حاشیه سود خالص نیز پیش رفت و به آنها هم توجه کرد.
روشهای بهبود حاشیه سود ناخالص
سود ناخالص تفاوت میان میزان ارزش فروش و بهای تمامشدهی کالای فروش رفته است. بنابراین طبیعتاً برای بهبود وضعیت حاشیه سود ناخالص باید یکی از این دو پارامتر تغییراتی را تجربه کنند. حال نکتهای که اهمیت پیدا میکند، شناخت عوامل مؤثر بر میزان فروش و بهای تمامشدهی کالای فروش رفته است. اما قبل از پرداختن به بحث عوامل مؤثر لازم است به این نکته اشاره کنیم که اگرچه با بیشتر شدن مقدار فروش، مقدار بهای تمامشده نیز افزایش پیدا خواهد کرد. اما شرکتها حاشیه سود خود را به شکل درصدی حفظ خواهند کرد و این امر سبب میشود تا مقدار ریالی حاشیه سود ناخالص آنها در صورت افزایش فروش، افزایش پیدا کند.
اما برای بهبود حاشیه سود یا باید فروش افزایش پیدا کند و یا اینکه بهای تمامشدهی کالای فروش رفته کاهش پیدا کند. از حالتهایی که ممکن است طی آن فروش یک شرکت افزایش پیدا کند تغییرات در تقاضای محصول آن به هر دلیلی است. به طور مثال با شروع پاندمی کرونا تقاضای محصولات بهداشتی ضدعفونیکنندهها افزایشی را تجربه کرد و بدین ترتیب شرکتهای تولیدکنندهی آن با افزایش در فروش مواجه شدند. از دیگر عوامل بهبود دهندهی فروش قطعاً میتوان به امر بازاریابی در شرکتها اشاره کرد که در صورت انجام صحیح و اصولی میتواند اثرات مثبتی را به همراه داشته باشد.
اما مهمترین عاملی که میتواند بر روی کاهش بهای تمامشده کالای فروش رفته در شرکتها اثرگذار باشد، بحث تکنولوژی تولید محصولات آن شرکت است. اگر بحث تحقیق و توسعه برای کاهش هزینه بهای تمام شده در شرکتها به سمتی برود که با بهبود تکنولوژی بتوانند بهای تمامشده را کاهش دهند نیز، حاشیه سود ناخالص بهبود پیدا خواهد کرد.
جمعبندی
در این مقاله سعی کردیم تا به مهمترین مسائل پیرامون این دو سود اشاره کنیم. نکتهای که بازهم مورد تأکیدمان بود در نظر گرفتن روندی چندساله برای داشتن تحلیلی بهتر در زمینهی سود ناخالص و حاشیه سود ناخالص بود. نکتهی دیگر تفاوت این نسبت بین صنایع تولیدی و خدماتی بود و اینکه انتظار آن را داریم که در خدمات این نسبت عدد بالاتری را به خود ببیند. در پایان باید به یک نکتهی مهم دیگر نیز اشاره کنیم. گاهی اوقات برخی از شرکتها که فناوری و یا امتیاز خاصی در اختیار دارند و از حقوق مالکیت معنوی برخوردارند، میتوانند به واسطهی این امر در عین داشتن بهای تمام شدهی پایین درآمدهای فروش بالایی داشته باشند که این امر میتواند سبب بهبود وضعیت حاشیه سود ناخالصشان نیز بشود.
در صورتی که این مطلب برایتان مفید بوده، پیشنهاد میکنیم تا مقالهی مربوط به سود در برابر درآمد را هم مطالعه کنید.
مارجین چیست؟ آموزش محاسبه و فرمول مارجین در فارکس و تریدینگ
مارجین یا مارژین عبارت است از اصطلاحی که امروزه در بازار به عنوان سود و یا حاشیه سود به کار برده می شود این عنوان از تفاوت بین قیمت خرید و فروش به وجود می آید و ممکن است برای هر مشتری تعاریف متفاوتی نیز داشته باشد، مارژین در واقع حاشیه سود برای مشتری به شمار می رود.
مارژین در واقع مقدار وجه تضمینی در ابتدای یک معامله است و براساس لوریج محاسبه می گردد که در ادامه به توضیح آن خواهیم پرداخت.
مارجین چیست؟
مارجین یا حاشیه وجه التضمینی اولیه یک وجه مورد نیاز برای باز کردن یک معامله است. مارژین مقدار پول درگیر در این معامله را نشان می دهد، مقدار پولی که توسط بروکر برای تضمین بازماندن آن معامله کنار گذاشته می شود. به زبان ساده تر می توانیم مارجین را یک وجه الزمان بنامیم.
انواع مارجین
اگر بخواهیم انواع آن را در دنیای اقتصاد و بورس بررسی کنیم می توانیم به این صورت بگوییم که پول مارجین براساس اهدافی که برای آن در نظر گرفته شده به دسته های گوناگونی از جمله مارجین آزاد، مارجین اختلافی، مارجین محافظت شده و قفل شده و بسیاری از دسته های فرعی دیگر نیز تقسیم شده اند.
مارجین در فارکس
در واقع مارجین در فارکس به مقداری از سرمایه شما گفته می شود که به عنوان ضمانت در حساب کارگزار بلوکه می شود. این مقدار صرفا زمانی در نظر گرفته می شود که شما یک پوزیشن باز داشته باشید آنگاه بلوکه می شود در غیر این صورت اگر پوزیشن باز نداشته باشید هیچ مارجینی در نظر گرفته نمی شود.
مارجین بایننس
یکی از پلتفرم های معاملاتی که می شود ارزهای دیجیتال را در آن ترید کرد بایننس می باشد. کسانی که خواهان این هستند که قدرت بیشتری در معاملات خود بدست بیاورند از این پلتفرم استفاده می کنند.
قابلیت های مارجین تریندینگ
یکی از قابلیت های مارجین تریندینگ که در وبسایت باینس اضافه شده است این است که شرایطی را برای کاربران خود فراهم کرده است تا کاربران بتوانند با استفاده از پولی که به عنوان وثیقه قرار می دهند، دارایی خود را افزایش بدهند و حاشیه سود و ضرر خود از ترید را نیز گسترش دهند.
مارجین تریدینگ چیست؟
یکی از روش های قدیمی که در بازار های مالی و سنتی استفاده می شود معاملات اهرمی می باشد و چون مارجین تریندینگ فرآیندی است که در طی آن، با ساختن اهرم موجودی فعلی ارز دیجیتال، مبغلی اضافه تر برای سرمایه گذاری قرض گرفته می شود تا فرد بتواند معاملات خود را با سرمایه بالاتری انجام دهد.
مارجین کوینکس چیست؟
مارجین کوینکس یکی از صرافی های رمز ارز دیجیتال است که در اواخر سال 2017 تاسیس شد. این بازار فضای خوبی برای معامله گران و نوسان گیران است. فضای که کوینکس برای افراد ایجاد کرده است باعث شد علاوه بر معامله گران حرفه ای، نوسان گیران جدید زیادی به آن اضافه شوند. امکان ورود ساده به بازار، تنوع بسیار در خرید و فروش، عدم نیاز به شرایط خاص از مزایای این فضا می باشد.
آموزش مارجین بایننس
از زمان راه انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها اندازی قابلیت ترید با مارجین در صرافی بایننس مدت ها است که می گذرد، شما با استفاده از این پلتفرم قادر خواهید بود تا در معانلات قدرت بیشتری را کسب کنید. تنها اکانت های وریفای شده قادر خواهند بود از این قابلیت استفاده نمایند. وبسایت های بسیاری هستند که نحوه فعال سازی اکانت مارجین ترید بایننس و نحوه انجام این معامله را به شما آموزش خواهند داد.
معنی مارجین
معنی مارجین به زبان ساده به این صورت است که یک صرافی برای یک پوزیشن یا معامله به عنوان وثیقه مقدار پولی را نزد خود نگهداری می کند که به آن مارجین می گویند. نکته مهم این است که مارجین یک هزینه و یا یک قیمت نیست و با توجه به نوع پوزیشن و مقدار معامله متغیر است. در هر معامله مقدار مارجینی که بلوکه می شود بسته به مقدار لوریج دارد.
تفاوت مارجین و لوریج
خب قبل از این که به تفاوت این دو بپردازیم باید به این سوال پاسخ دهیم که معاملات مارجین چیست؟ پاسخ به این سوال این گونه است که در بازار ارزهای دیجیتال برای خرید و فروش یک دارایی از روشی به عنوان مارجین استفاده می شود که در آن به ازاری پولی که بروکرفراهم کرده است، میزان سودی مشخص گرفته می شود و در این معاملات شما می توانید سرمایه ای را که در اختیار دارید توسط قرض گرفتن پول و استفاده از لوریج، افزایش دهید.
لوریج به معنای اهرم می باشد و اعتباری است که بروکر برای ترید کردن در اختیار افراد قرار می دهد. به عنوان مثال شما 1000 دلار می گذارید و بروکر به شما 100 برابر آن را قدرت خرید می دهد و یا به عبارتی دیگر اضافه کردن قدرت به مارجین است.
معاملات مارجین چیست
حال که به دو معنای مارجین و لوریج پی بریدیم تقاوت میان آن ها را این گونه بیان خواهیم کرد، مارجین مقدار پولی است که بروکر به عنوان وثیقه برای معامله ای که انجام می دهیم نگه می دارد و بلوکه می کند که اگر ضرری اتفاق افتاد بتواند از آن استفاده کند ولی لوریج قدرتی است که بروکر به معامله گر می دهد تا بتواند از آن در معاملات خود استفاده کند.
حاشیه سود چیست
حاشیه سود مارجین یک نسبت و یا درصدی مفید است که به ما در رابطه با عملکرد مالی یک شرکت در جنبه های مختلف کمک خواهد کرد.
این نسبتی که از فرمول حاشیه سود به دست می آید هرچه مقدار عدد آن بیشتر باشد سود دهی یک شرکت بیشتر و هر چه کمتر باشد یعنی شرکت عملکرد انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها خوبی در کاهش هزینه نداشته است و سود دهی خوبی هم ندارد.
در زیر سه نوع حاشیه سود را با مثال توضیح خواهیم داد:
حاشیه سود خالص که این نسبت از تقسیم سود خالص بر فروش بدست می آید:
فروش/سود خالص = حاشیه سود خالص
و سود آوری هر واحد از فروش شرکت را نشان می دهد. به عنوان مثال حاشیه سود 30% نشان می دهد که شرکت از هر 1000 انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها تومان فروش به 300 تومان سود ( با در نظر گرفتن تمامی در آمد ها و هزینه ها، اعم از عملیاتی و غیر عملیاتی) کسب کرده است.
حاشیه سود ناخالص از تقسیم سود ناخالص بر فروش بدست می آید:
فروش/سود ناخالص = حاشیه سود ناخالص مارجین
حاشیه سود ناخالص 30% بدین معناست که شرکت پس از کسر هزینه های تولید، 30% از فروش خود سود کسب می کند. به بیان دیگر شرکت کالایی را به قیمت 1000 تومان به فروش می رساند که هزینه تولید آن 700 تومان شده است.
حاشیه سود عملیاتی از تقسیم سود عملیاتی بر فروش بدست می آید:
فروش/سود عملیاتی = حاشیه سود عملیاتی
میزان سود آوری هر واحد از فعالیت های عملیاتی شرکت را نشان می دهد. به عنوان مثال حاشیه سود عملیاتی 30% نشان می دهد که شرکت از هر 1000 تومان فروش، 300 تومان سود (فقط با در نظر گرفتن درآمد ها و هزینه های عملیاتی) کسب کرده است.
فرمول حاشیه سود
نسبت حاشیه سود برابر است با سود تقسیم بر فروش خالص
فروش خالص/سود = حاشیه سود
- در ادامه پیشنهاد می شود از مقاله سل لیمیت و همچنین بای لیمیت در بورس نیز بازدید به عمل آورید.
محاسبه حاشیه سود
محاسبه حاشیه سود برای بدست آوردن عملکرد یک شرکت ضروری می باشد است. بعد از انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها محاسبه حاشیه سود طبق فرمول آن هر چه این عدد به 100% نزدیک تر باشد یعنی عملکرد یک شرکت بهتر است.
سوالات متداول
- یکی از قابلیت های تریدینگ را تعریف کنید.
یکی از قابلیت های تریندینگ که در وبسایت باینس اضافه شده است این است که شرایطی را برای کاربران خود فراهم کرده است تا کاربران بتوانند با استفاده از پولی که به عنوان وثیقه قرار می دهند، دارایی خود را افزایش بدهند و حاشیه سود و ضرر خود از ترید را نیز گسترش دهند.
کوینکس یکی از صرافی های رمز ارز دیجیتال است که در اواخر سال 2017 تاسیس شد. این بازار فضای خوبی برای معامله گران و نوسان گیران است. فضای که کوینکس برای افراد ایجاد کرده است باعث شد علاوه بر معامله گران حرفه ای، نوسان گیران جدید زیادی به آن اضافه شوند. امکان ورود انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها ساده به بازار، تنوع بسیار در خرید و فروش ، عدم نیاز به شرایط خاص از مزایای این فضا می باشد.
لوریج به معنای اهرم می باشد و اعتباری است که بروکر برای ترید کردن در اختیار افراد قرار می دهد. به عنوان مثال شما 1000 دلار می گذارید و بروکر به شما 100 برابر آن را قدرت خرید می دهد و یا به عبارتی دیگر اضافه کردن قدرت است.
دیدگاه شما